خادم | شهرآرانیوز؛ مراسم نقدوبررسی کتاب «زاد آخرت»، از آثار مهم امام محمد غزالی، بهتصحیح سلمان ساکت و ملیحه گزی مارشک، در دانشکده الهیات و معارف دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
این تصحیح از «زاد آخرت» نخستینبار در سال ۱۳۹۸، کمی مانده به کرونا، در نشر «ادبیات» انتشار یافت که بهسبب همان همهگیری چنانکه باید معرفی نشد. بااینحال، چاپ دوم این اثر حدود دو ماه پیش انتشار یافت، و گروه ادیان و عرفان دانشگاه فردوسی مشهد با همکاری کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دوشنبه (۱۲ آذر)، بهمناسبت هفته پژوهش جلسهای برای نقدوبررسی آن برگزار کرد. دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر منصور معتمدی، و مصححان کتاب از سخنرانان این نشست بودند که گزیدهای از سخنان آنان در ادامه آمده است.
اصل متن غزالی، یعنی «زاد آخرت»، حدود ۵۰ صفحه از سیصدوخردهای صفحه این تصحیح را به خود اختصاص داده است؛ ۲۴۳ صفحه از کتابْ پژوهشنامه مصححان است که یا مقدمه است یا تعلیقات یا فهارس و کتابنامه. یکی از کارگشاترین مدخلها برای این کتابها فهرستهای آنهاست. اگر کتابی فهرستهای لازم را داشته باشد، استفاده از آن برای پژوهشگران و محققان بعدی بسیار ساده میشود. نوشتن مقدمه صدوچندصفحهای هم نشان میدهد مصححان به همه زوایای کار توجه کردهاند و آنچه درباره کتاب لازم بوده را گفتهاند. صفحاتی هم به تعلیقات اختصاص دارد که آنهم بسیار مهم است.
در چنین کاری، اول باید خود کار و کتاب و مؤلف آن معرفی شود، که غزالی بینیاز از معرفی بوده است، بااینحال بهصورت مختصری معرفی شده است. کار مهم دیگری که کردهاند این بوده که مآخذ کتاب را مشخص کردهاند که از روی چه اثری و چطور تنظیم شده است. مسئله دیگر موضوع چاپهای این کتاب است. خوشبختانه، این کتاب چندینبار پیش از این چاپ شده است که ــهمانطورکه بهحق اشاره کردهاندــ آن چاپها نقایصی داشته است که برای جامعه پژوهشی و تحقیقی امروز کفایت نمیکرده است. این تصحیح برمبنای نسخهای که در کتابخانه ملی پاریس وجود داشته و تاریخ آن سال ۷۴۵ است انجام شده است.
قسمت فهرستها، همانطورکه اشاره کردم، یکی از مهمترین کارها در کار تصحیح است و هر کتابی، بستهبه موضوع آن، اقتضای فهارس خاصی دارد. طبعا، کتابهایی ازایندست به فهرست آیات، فهرست احادیث، فهرست اعلام، اشخاص، اشعار و ... نیاز دارد. این فهرستها کار پژوهندگان را آسان میکند. کتابی که فهرست ندارد ارزش خریدن ندارد. همه اینها به ما میگوید که به مصححان دستمریزاد و خداقوت بگوییم، کار بسیار شایستهای کردید.
غزالی در نویسندگی فارسی صاحبسبک است. «کیمیای سعادت» هم یکی از مهمترین آثار نثر فارسی است که در روزگار خودش و روزگار بعد از خودش جایی باز کرده است. غزالی در نویسندگی فارسی هم معتبر است، برایاینکه زبان فارسی روزگار خودش را بسیار خوب میدانسته است.
جملات قصاری در این متن وجود دارد که جا دارد خوشنویسی شود. من همیشه به خوشنویسان توصیه میکنم که فقط به شعر نپردازید، نثر ما هم پیامهای بسیار بزرگی برای خوشنویسی و تابلو و برجستهکردن دارد. شاید خوب باشد بعد از این در تصحیحات این کار را هم بکنیم، یعنی جملاتی را که ارزش برجستهکردن دارد برای خطاطان که حوصله خواندن این کتابها را ندارند جدا کنیم. امسال، خوشبختانه، این کار را درباره «تاریخ بیهقی» انجام دادند و نمایشگاه خطی در سبزوار تشکیل شده بود از جملات زیبای «تاریخ بیهقی» که خودم قبلا درآورده بودم.
موضوع صحبت من غزالی و مسیحیت است، باتوجهبه آنچه در «زاد آخرت» آمده. آثار غزالی محدود به جهان اسلام نمانده و، از کمتر از یک قرن پس از غزالی، به زبانهای لاتین، و مخصوصا عبری، ترجمه شده است. شش اثر از غزالی از ۸۰۰ سال پیش به زبانهای لاتین و عبری ترجمه شده است. دراینمیان، «مقاصدالفلاسفه» خیلی مهم و مربوط به زمانی است که غزالی از فلسفه رویگردان نشده بود.
شاید برایتان جالب باشد که ما پنجاه نسخه خطی عبری داریم که ترجمه «مقاصدالفلاسفه» یا قسمت «طبیعیات» این اثر است که نشان میدهد اقبالی که به آثار غزالی میشد فقط در جهان اسلام نبوده، بلکه در اروپا هم به آثار او توجه نشان میدادهاند.
زمانی که «تشبه به مسیح» توماس آکمپیس را میخوانید، بهناچار، ذهنتان «کیمیای سعادت» را تداعی میکند. بهاحتمال زیاد، آکمپیس تحتتأثیر «کیمیای سعادت» یا «احیاء علوم الدین» یا بخشهایی از این کتابهای غزالی بوده است. دقت بفرمایید که کتاب «تشبه به مسیح» بعد از «عهد جدید» یا بعد از «کتاب مقدس» در عالم مسیحیت کتابی است که بیشترین اقبال را دارد.
هرکس که با تاریخ مسیحیت آشنا باشد و «زاد آخرت»، «کیمیای سعادت» یا آثار دیگر غزالی را بخواند، بهناچار، یک سلسله مضامین برایش تداعی میشود. از این مضامین میتوان به هزارهگرایی یا سدهگرایی، جنگهای صلیبی، و حکایت پولس قدیس و آگوستین قدیس اشاره کرد.
اما یک سؤال شاید به ذهن خطور کند: ما معمولا شناختی که از حضرت عیسی در اناجیل و «عهد جدید» داریم این است که عیسی ظاهرگریز و شریعتگریز است، و آن سخن بسیار جالبتوجهی که «دین برای انسان آمده است، نه انسان برای دین» جمله معروفی است که از عیسی نقل میشود و این درتقابل با ظاهرگرایان بوده است. ازطرفی، غزالی اهل «خوف» است.
علیرغم بزرگی غزالی ــکه به آن اعتراف داریمــ وقتی آثار او را میخوانیم، عبوسبودن را در صفحهصفحه آثارش میبینیم. اما، وقتی کتاب «زاد آخرت» را میخواندم، بعضی از مضامین این دلوجرئت را به من میداد که بتوانم غزالی را در کنار عیسی مسیح قرار بدهم. یکی از مضامینی که در کتاب «زاد آخرت» هست بحث نهی از داوری است. این یکی از مضامینی است که در اناجیل آمده که عیسی مسیح هم خیلی به آن تأکید دارد.
وقتیکه شروع کردم به تحقیق درباره «کیمیای سعادت» برایم جالب بود که آثار مختلف غزالی را و رویکردهای او را در هرکدام از این آثار موردپژوهش قرار دهم و در این سیر برخوردم به کتاب «زاد آخرت». اولینبار که با این کتاب مواجه شدم، دربرابر چاپ سال ۱۳۵۲ بهتصحیح مراد اورنگ بود. این کتاب بهدلایلی مشهور نشد و موردتوجه قرار نگرفت. فکر کردم باید درباره این اثر پژوهشی صورت بگیرد.
دوست دارم از این فرصت استفاده کنم و نکته دیگری را پررنگ کنم، و آن بیتوجهی ما نسبتبه غزالی است. چه از غزالی خوشمان بیاید چه نیاید، مهمترین گفتمانی که در جهان اسلام در دوره پیشامدرن بوده ازآنِ غزالی است؛ یعنی نفوذ غزالی در سرتاسر جهان اسلام آنچنان بوده که شما هیچ شخصیت دیگری را نمیتوانید برابر غزالی بگذارید و با او مقایسهاش کنید.
حتی فهم مسائل روزگار ما هم ازقِبَل غزالی امکانپذیر است. همچنین، اگر میخواهید به ادبیات و فرهنگ کهن ما بپردازید، شناخت مولانا، سعدی، عطار، خیام و ... بدون غزالی امکانپذیر نیست؛ نفوذ غزالی در هرکدام از این آثار خیلی زیاد است، چون بسیاری از واکنشهایی که در جهان اسلام نسبتبه اندیشههای غالب صورت گرفت، درواقع، واکنش به اندیشههای غزالی یا به پیروان او بود، و فهم آنها در گروِ فهم افکار و اندیشههای غزالی است. بااینحال، آیا شگفتانگیز نیست که در رشته زبان و ادبیات فارسی، وقتی بزرگان این رشته مانند فروزانفر و بهار و بهمنیار برنامههای درسی این گروهها را در مقاطع مختلف مینوشتند، هیچ جایگاهی برای غزالی قائل نشدند؟!
یعنی هیچجایی در دورههای کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری اثری از غزالی نیست؛ حتی متفکران معاصر ما هم به غزالی خیلی توجه نکردند. درصورتیکه وقتی تاریخ فلسفه در غرب را نگاه میکنید، میبینید برتراند راسل و ویل دورانت خیلی توجه داشتهاند؛ اما ما حتی برای ورود به دوران مدرن هم به غزالی توجه نکردیم. تنها کسی که توجه کرد سروش بود. با این نگاه، هر اثری که از غزالی شناسایی شود برای ما مغتنم خواهد بود و «زاد آخرت» ازاینمنظر موردتوجه است.